چقدر مانده رسم تا سر کوه ؟
نميميرد
لهيب و شعله روح سرکشم
و مدام سر سرکشي دارد
مرا بگذار و برو
نگذار زبانهي آتش گناهم در تو گيرد
فتادهام زير تيپاي سرنوشت
گوي آسا در دشت نفرت خدا ويلانم
بيزار گشته زمن زندگي
ناله سرداده زمين، زير سنگيني من
چشم خورشيد ندارد تاب ديدار مرا
من گنجشک شکسته بال فصل سياه گرد بادم
روح من و آرامش
ز آسمان تا به زمين دور
دلم پر فرياد و گوش فلک
...........